شرمنده
اين روزها شرمندگي بيشترين حالتي است كه عميقا حسش مي كنم. چون
اين روزها شرمندگي بيشترين حالتي است كه عميقا حسش مي كنم. چون
شرمنده ام از اينكه مي ترسم. مي ترسم براي تو ، براي خودم ، براي خواهرم ، براي كشورم ، براي آينده ام و خلاصه براي مختصر آرامش و آسايشم
شرمنده ام از اينكه تو رو مردم خطاب مي كنم ، بهت احسنت مي گم ولي جرات ندارم خودم رو بگذارم در كنارت
شرمنده ام از اينكه بي پروا مي خواهم دوستم بدارند
شرمنده ام از اينكه وقتي از زنگ زدن كسي خوشحالم ، بي دليل قهقهه مي زنم و جوابي ندارم وقتي طرف ازم سوال مي كنه : چرا بيخودي اينقدر مي خندي ؟
شرمنده ام كه دوست دارم اعتقاد داشته باشم: كسي مي آيد ، كسي كه مثل هيچكس نيست
شرمنده ام كه هستم ولي نيستم
شرمنده ام كه چيزهايي رو مي خوام كه نمي گم و چيزهايي رو نميخوام كه مي گم
شرمنده ام از اينكه خسته ام
شرمنده ام از اينكه بلند صحبت مي كنم ، وقتي كه هيجان زده هستم
شرمنده ام از اينكه در انتظارم
و خلاصه كلي چيزهاي ديگه كه بابتش شرمنده ام، شرمنده خودم